◄ΣΞΣ♥мλη☻,Кн☺Ð₪Σ♥ΣΞΣ►
ای کاش تنها غمم ،شکستن نوک مدادم بود.
29 آذر 1391برچسب:, :: 4:20 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
اصفهانیه تصادف کرده بود وسط خیابون نشسته بود میزد تو سرش می گفت ماشینم داغون شد! بدبخت شدم خاک تو سر شدم...افسر رفت بهش گفت بدبخت اینقد حرص ماشینتو میزنی نفهمدی دست چپت از مچ قطع شده...اصفهانیه یه نگاه به دستش کرد گف:یاحضرت عباس ساعتم......! يه روز يه بابايي يه دستش قطع شد, خيلي از زندگي نااميد شده بود. راه افتاد تو خيابون يه جا ديد يه يارو کنار خيابون قر ميده و بالا پيين مي پره. رفت جلو ديد يارو دوتا دست هم نداره. تعجب کرد به يارو گفت بابا دمت گرم عجب روحيه ي داري با ين وضع قر ميدي. يارو گفت برو بابا روحيه چيه کونم ميخاره نميدونم چيکار کنم ... يه روز يه مداح ميخواسته به يه مناسبتي مولودي بخونه، به حضار اعلام ميكنه: من هر چي گفتم شما بگيد: «قربونش برم الهي» از قضا خانم اين آقا مداحه، خياط بوده و آقا اشتباهي دفتر خياطي خانوم رو با خودش برده بوده! مداح ميخونه: «دور كمر شمسي خانم، 2 متره، حضار ميگن: «قربونش برم الهي»، دور سينه اقدس خانم 3 متره، «قربونش برم الهي» مامانه به بچش ميگه که عزيزم و قتي خاله اومد قشنگ ميري جلو سلام ميکني ميبوسيش بچهه ميزنه زيره گريه ميگه نه مامان من خاله رو بوس نميکنم! مامانه ميگه ا چرا عزيزم؟ بچهه ميگه آخه ديروز که بابا ميخواست بوسش کنه زد تو صورتش
افسره جلوي يه ماشين رو مي گيره و به راننده مي گه شما به خاطر بستن کمربند ايمني از سوي انجمن حمايت کنندگان از ايمني جاده ها ۵۰ هزار تومان جايزه برديد. حالا مي خواهيد با اين پول چه کار کنيد؟ راننده مي گه فکر کنم باهاش برم گواهينامه مو بگيرم! خانمي که کنار راننده نشسته بوده مي گه جناب سروان حرفشو گوش نديد شوهر من وقتي مسته يه بند چرت و پرت مي گه. روي صندلي عقب يه نفر خوابيده بوده که از شدت سر و صدا بيدار مي شه و مي گه من از اولشم گفتم با ماشين دزدي نمي شه فرار کرد. يه دفعه يه نفر از صندوق عقب ماشين داد مي زنه: ببينم، بالاخره از مرز گذشتيم؟
دخترِ رشتیه میره پیش مامانش میگه: مامانجون چه گردنبند خوشگلی داری، اینو بابام برات خریده؟! زنه میگه: من اگه به امید بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم!!!
مشكلات كارمندان بخش فني مايكروسافت :
مامانه داشته واسه بچش لالايي مي خونده. بعد از يه ربع، بچهه ميگه: خوب مامان خفه شو مي خوام بخوابم!
شخصی از خیابون رد می شده، می بینه یه بچه نشسته کنار خیابون گریه می کنه. جلو می ره و می گه چی شده عزیزم؟ پسر بچه می گه سکه ۲۵ تومانی ام را گم کرده ام. مرد می گه اینکه گریه نداره! بیا این ۲۵ تومانی مال تو! بچه باز هم به گریه کردن ادامه می ده! مرد می پرسه دیگه چیه؟ بچه می گه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم!
شخصي که مي خواست بهلول را مسخره کند به او گفت:
سه نفر ميخواستن حکم بازي کنن، يه نفر کم میارن.
شخصي در اتوبوس بغل دست زن چاقي نشسته بود از او پرسيد: - خانم اسم شما چيه؟ - غنچه. شما وا بشين چي ميشين؟؟!!
غضنفر می ره خونه بخره آقاهه یه خونه بهش نشون می ده می ده این خونه استخر داره، جاگوزی داره… یه بابایی چکش تو قزوین برمیگرده میفته زندون، با خودش میگه الان اینا ترتیب ما رو میدن، بگذار یکم خالی ببندیم، بلکن بترسند. شروع میکنه میگه: آره من دو نفر رو خفه کردم، تو یک درگیری سه تا پلیس کشتم، شیش تا بی معرفت رو تو یک شب کاردی کردم، همین دیروز هم یک نالوطی رو با ساطور کشتم! یارو قزوینیه بهش میگه: بالام جان تو ما رو هم کشتی!!! ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ ![]() سلام دوستان عزیز به وبلاگ ماخوش اومدین.مرسی از بازدیدتون.امیدواریم بتونیم مطالبی رو در وبلاگمون قرار بدیم که مورد پسند شما دوستان گل باشه.چندتا خواهش داریم یکی اینکه تو نظر سنجی شرکت کنید .دومی اینکه حتما برامون نظر بزارید.سومی حتما ولطفا عضو هم بشید.مرسی از شما بازیدید کننده ی گرامی.برای اطلاعات بیشتر میتونید به پروفایل مراجعه کنید.هر گونه سوالی هم داشتید میتونید به ادرس ایمیل هر دوتامون بفرستید.مرسی موضوعات آخرین مطالب پيوندها
|
|||
![]() |